responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 311  صفحه : 3

قفقاز؛ بى ثباتى‌ها و منازعات قومى
زراعی هدک معصومه

مقدمه:
مفهوم امنيت در دوران پس از جنگ سرد، به دليل تغيير ماهوى شرايط و تفوق پديده جهانى شدن، ابعاد تازه و گسترده‌اى به خود گرفته است؛ گرچه برخى امنيت را به صورت سلبى (فقدان تهديد) تعريف مى‌كنند؛ اما اين تعريف سنتى امروزه با اين نقد كه اين نگرش نظامى‌گرايانه، توان تحليل همه جانبه مسائل امنيتى جهان را ندارد، با چالش مواجه است. در مطالعات امنيتى جديد، ابعاد متعددى به مفهوم امنيت افزوده مى‌شود و امنيت به مفهومى "چند بُعدى" تبديل شده است كه از مباحث زيست محيطى و اقتصادى گرفته، تا تهديدات نظامى را شامل مى‌شود. از اين جهت، منطقه قفقاز، به دليل شرايط خاص جغرافياى سياسى و ژئوپوليتيك، مسائل سياسى، تاريخى، نظامى و جامعه شناختى، از نقاط بحران‌خيز و در عين حال مهم جهان محسوب مى‌شود و موضوع امنيت در اين منطقه، براى كشورهاى پيرامونى، قدرت‌هاى بزرگ و ساير نقاط دنيا اهميت فراوانى دارد. پس از فروپاشى اتحاد جماهير شوروى، قفقاز به مكانى براى شديدترين منازعات قومى و سياسى در منطقه تبديل شد. مجموعه اين مسائل، پرسش‌هاى متعددى را پيش‌روى ما قرار مى‌دهد كه برخى آنها عبارت است از:
- ريشه اين ناامنى‌ها در كجاست؟
- آيا ارتباط مشخصى ميان منابع مختلف ناامنى وجود دارد؟
- آيا مى‌توان به يك مفهوم محورى در تجزيه و تحليل مسائل امنيتى در قفقاز دست يافت؟

محيط امنيتى قفقاز: الف- شرايط امنيتى
فروپاشى شوروى، قفقاز را به دو قسمت تقسيم كرد: كشورهاى آذربايجان، ارمنستان و گرجستان در قفقاز جنوبى، و سرزمين‌هاى باقى مانده، به عنوان قفقاز شمالى، در داخل مرزهاى روسيه قرار گرفتند. قفقاز شمالى در منطقه‌اى‌دور دست واقع شده و توسعه نيافته است؛ اما اهميت استراتژيك دارد. اين منطقه به عنوان نگهبان روسيه در مقابل جهان اسلام ايفاى نقش كرده است و در واقع، نقش منطقه حائل و خط دفاعى را براى روسيه دارد، همان نقشى كه در دوران ايوان مخوف، در قرن 16 داشت. اگر چه 7/4 ميليون نفر ساكن در قفقاز شمالى، از نظر زبان و قوميت؛ با هم تفاوت دارند؛ اما در پاره‌اى موارد نيز با يك‌ديگر اشتراك دارند. آنها داراى آداب و رسوم خاص خود هستند و به غير از اوستى‌ها، همگى مسلمان هستند. ثبات منطقه قفقاز پيش از فروپاشى شوروى برهم خورد و برخى صاحبنظران معتقدند كه تحولات قفقاز در سرعت بخشيدن به فروپاشى شوروى موثر بود. نخستين اقدام براى جدايى‌طلبى، پيش از فروپاشى در دوران زمامدارى آقاى گورباچف، در قفقاز جنوبى و سپس قفقاز شمالى اتفاق افتاد. در سال 1989 درگيرى‌هاى قومى، از آبخازستان آغاز شد. جايى كه اقليتى 18 درصدى از آبخازهاى جمهورى‌خودمختار آبخازستان، خواهان جدايى از گرجستان، و پيوستن به روسيه شدند. در همين سال، جدايى طلبان اوستياى جنوبى نيز خواهان جدايى از گرجستان و پيوستن به روسيه شدند. در سال 1991 جمعيت تقريباً 150 هزار نفرى ارامنه قره باغ كوهستانى در آذربايجان، اعلام جمهورى و خودمختارى كردند، اين استقلال‌طلبى به جنگى خونين ميان آذربايجان و ارمنستان منجر شد كه هنوز پس از گذشت بيش از ده سال، اين بحران لاينحل باقى مانده است.(1)

ب. ميراث شوروى:
برخى تهديدات و چالش‌هايى كه كشورهاى استقلال يافته، امروزه با آن دست به گريبان‌اند، ناشى از سياست‌هاى رهبران شوروى سابق نسبت به آنها بوده است؛ برخى از اين سياست‌ها را مى‌توان بدين گونه بر شمرد:
1. ترسيم مرزهاى ساختگى ميان جمهورى‌هاى فدرال يا خودمختار شوروى سابق كه متناسب با منافع و اهداف ملى رهبران شوروى انجام مى‌شد؛ بى‌آنكه به واقعيت‌هاى موجود قومى و نژادى در مناطق و جمهورى‌ها و سوابق اختلافات آنها توجه شود (براى مثال مى‌توان به مناقشه قره‌باغ ميان آذربايجان و ارمنستان در منطقه قفقاز اشاره كرد).
2. نابرابرى‌هاى اقتصادى ميان روسيه و ساير جمهورى‌هاى شوروى سابق، در راستاى وابسته كردن آنها به روسيه و فرو نشاندن هرگونه داعيه استقلال‌طلبى؛ در نتيجه اعمال اين سياست‌ها، هم‌اكنون اكثر كشورهاى استقلال يافته با ضعف بنيان‌ها و زير ساخت‌هاى اقتصادى مواجه‌اند.
- مذهب زدايى نظام كمونيستى شوروى طى بيش از 70 سال و ايجاد سياست تفرقه بينداز و حكومت كن، در راستاى سياست‌هاى تمركزگرايى.
- همسان‌سازى فرهنگى اقوام مختلف، حول (يا با سلطه) فرهنگ روسيه و سلب هويت فردى اشخاص، با شعارهايى چون طرح "انسان طراز نوين".(2)
ج. عوامل مؤثر بر تحولات قفقاز كشورهاى قفقاز جنوبى پس از استقلال، به دليل پيشينه تاريخى خود و پديدار شدن فضاى جديد سياسى در منطقه و جهان، تلاش‌هاى زيادى براى كسب موقعيت جديد در منطقه و تنظيم پيوندهاى خارجى خود به عمل آوردند. تمايلات داخلى كشورها، همراه با علاقه قدرت‌ها براى حضور در منطقه و تحولات ناشى از فروپاشى، از جمله عوامل تاثيرگذار در تحولات قفقاز است. به صورت مشخص، چهار عامل زير، بيشترين تأثير را بر تحولات امنيتى قفقاز داشته‌اند:
- نابه‌سامانى‌هاى سياسى واقتصادى داخلى روسيه و آثار آن بر جايگاه بين المللى و سياست خارجى اين كشور كه عدم تحرك و ناكارآمدى سياست قفقاز روسيه، يكى از پيامدهاى آن است.
- غرب گرايى و تاثيرپذيرى از الگوهاى غربى در جمهورى‌هاى قفقاز جنوبى، به ويژه جمهورى آذربايجان و گرجستان.
- افزايش نقش معادلات انرژى و حمل و نقل در قفقاز كه اين امر نيز خود محصول باز شدن فضاى اقتصادى و سياسى - امنيتى است. اين تحولات و عوامل تاثيرگذار، از يك سو موجب واگرايى تدريجى جمهورى‌هاى قفقاز به ويژه دو جمهورى گرجستان و آذربايجان از روسيه، و جامعه كشورهاى (همسود)(3) و از سوى ديگر، زمينه را براى حضور بازيگران جديد، به ويژه ايالات متحده آمريكا و ناتو، مهيا كرده است.(4)
د. تنوع فرهنگى - مذهبى قفقاز: داراى اقليم‌ها و چشم اندازهاى جغرافيايى گوناگون است و حدود 50 گروه قومى از سه خانواده عمده زبانى در اين منطقه اسكان دارند. چشم اندازهاى فرهنگى قفقاز، متنوع‌تر از چشم اندازهاى جغرافيايى آن است. قفقاز محل تلاقى جهان اسلام و مسيحيت است. اين وضعيت در برخى موارد، به بروز درگيرى‌هاى عمده منجر شده است. هر چند كه سه كشور واقع در منطقه قفقاز، داراى جمعيت‌هاى بومى و زبانى‌منحصر به خود هستند؛ اما هر يك از اين كشورها داراى اقليت‌هاى مختلفى نيز هستند. در مقايسه با منطقه آسياى مركزى كه اكثريت مردمان آن را اهالى سنى مذهب تشكيل مى‌دهند، تعدد مذاهب در قفقاز كه هر يك به اقليت‌هاى قومى و ملى جداگانه‌اى مربوط مى‌شود، اوضاع را پيچيده‌تر كرده است. اكثريت مردم آذربايجان داراى مذهب شيعه هستند، اكثريت مردم ارمنستان و گرجستان، هر يك به شاخه‌اى از كليساى ارتدكس شرقى متصل‌اند. و ارامنه و آذرى‌ها در گرجستان، روسيه و ديگر جمهورى‌ها اقامت دارند. افزون بر آن، حدود 6 ميليون ارمنى ديگر نيز خارج از ارمنستان، در سطح جهان واغلب در كشورهاى آمريكا، فرانسه يونان و آمريكاى لاتين متمركز شده‌اند.اكثريت جمعيت منطقه خودمختار قره باغ ارمنى است.(5)
ه. تأثيرات منطقه‌اى استقلال كشورهاى قفقاز و آسياى مركزى و به هم خوردن نظم قبلى، موجب بى‌نظمى‌هاى ژئوپلتيك در منطقه شده است كه به تبع آن، ژئوپلتيك جهانى را نيز تا اندازه‌اى دچار تحول كرده است. اين تحولات با عوامل و عناصرى كه از دوران همزيستى اين جمهورى‌ها در اتحاد جماهير شوروى به وجود آمده، همراه شده است و شرايط را در منطقه پيچيده‌تر كرده است. وضعيت به وجود آمده در كشورهاى استقلال يافته در درون خود باتهديداتى مواجه است كه مى‌تواند به بى‌ثباتى بينجامد. اوضاع داخلى قفقاز و روابط خارجى آنها، مى‌تواند توازن قدرت را ميان كشورهاى منطقه تغيير دهد. هرگونه تحولى در روابط و توازن قدرت در منطقه، ابتدا كشورهاى همسايه بلافصل، از قبيل روسيه، ايران و تركيه را متأثر مى‌كند، سپس اين دايره محدود، با پيوستن تعدادى از كشورهاى ديگر وسيع‌تر مى‌شود. كشورهاى قفقاز درصدد پر كردن خلائى هستند كه از فروپاشى شوروى به وجود آمده است.(6) از اين‌رو خود را در جريان يك رقابت براى ايجاد محيطهاى پرنفوذ و كسب بيشترين منافع از موقعيت جديد انداخته‌اند. اين تحولات تنها به قفقاز محدود نمى‌شود و پيامدهاى اين سياست‌ها مى‌تواند، منطقه وسيع‌ترى را تحت تأثير قرار دهد.(7)
الف. اختلافات قومى مردم قفقاز، افزون بر چالش‌هاى سياسى واقتصادى كه به نوعى با آنها مواجه‌اند، به دنبال بازيابى حس هويت ملى خود نيز هستند كه اين موضوع، به دليل تأثيرات طولانى دوران استبداد فرهنگى حاكميت شوروى بر اين اقوام با چالش‌هايى مواجه است. حضور ونفوذ طولانى حكومت شوروى در قفقاز، پيامدهاى دو سويه‌اى در بر داشت كه از يك سو، هويت تاريخى آنان را متزلزل ساخت و از سوى ديگر، بر هم خوردن بسيارى هنجارهاى فرهنگى و محيط طبيعى و جغرافيايى را موجب گرديد. استقلال اين جمهورى‌ها موجب بيدارى اين ملت‌ها و احياى فرهنگ وتاريخ آنها شد. قفقاز از حيث مسئله ارتباطات و ازنظر جغرافيايى در منطقه مناسبى قرار گرفته و با كشورهاى همسايه، خود از لحاظ فرهنگى، تاريخى، نژادى، زبانى و مذهبى‌احساس نزديكى مى‌كنند. احياى هويت فرهنگى و تاريخى اين كشورها كه بسيار با اهميت تلقى مى‌شود، در مواقعى موجب بروز اختلاف ميان جمهورى‌هاى همسايه مى‌شود. تقسيمات كشورى در قفقاز، در دوران اتحاد جماهير شوروى در راستاى سياست خاصى تنظيم شده بود. اين تصميمات، براساس سياست "تفرقه بينداز حكومت كن" استوار بود كه جمعيت‌هاى ناهمگن را ادغام و قبايل خويشاوند و كاملاً وابسته به يك‌ديگر را از هم جدا مى‌كرد.(8)
ب. اختلافات مرزى و تأثير آن بر اقوام و مليت‌ها، مرز كشورهاى جديد در قفقاز، همانند بقيه جمهورى‌هاى مستقل شده، همان مرزهاى داخلى ميان جمهورى‌هاى اتحاد جماهير شوروى است، كه پس از استقلال، خطوط مرزى‌كشورهاى استقلال يافته را تشكيل مى‌دهند. از طرفى، در برخى از اين كشورها، خطوط مرزى با كشورهاى‌همسايه، همان مرزهاى اتحاد جماهير شوروى با همسايگان سابق است.(9)
ج. ناكارآمدى اقتصادى كشورهاى قفقاز، با توجه به پتانسيل‌هاى خود، هر يك به نوعى با فرصت‌هايى براى توسعه اقتصادى مواجه‌اند. انتخاب الگوهاى توسعه اقتصادى نامناسب كه به شكوفايى اقتصادى و ارتقاى سطح زندگى مردم منجر نشود، مى‌تواند به افزايش بى‌ثباتى منتهى گردد. افزايش درآمد برخى كشورهاى منطقه از فروش منابع طبيعى نيز به اختلاف سطح زندگى مردمان اين كشورها منجر شده و مهاجرت‌هاى ناشى از علايق اقتصادى را به وجود مى‌آورد كه در نتيجه به قطب بندى گروه‌هاى قومى تبديل شده و مى‌تواند امنيت منطقه‌اى را با تهديداتى مواجه سازد. با توجه به اينكه اقتصاد اين جمهورى‌ها به شدت به مسكو وابسته بود و پس از استقلال، رهبران كشورهاى استقلال يافته، سياست‌هاى اقتصادى مشخص و مستقلى را انتخاب نكردند، برخى تحليل‌گران اقتصادى نسبت به حل ميان مدت ناكارآمدى ساختار اقتصادى اكثر كشورهاى قفقاز اظهار بدبينى مى‌كنند. گامپل معتقد است كه رفع مشكلات اقتصادى اين كشورها، به مجموعه‌اى از عوامل اقتصادى، فرهنگى ، سياست داخلى و روابط بين الملل بستگى دارد. يا به اعتقاد نيكلاى شيسيلف، اين جمهورى‌ها براى برون رفت از وضعيت نامناسب اقتصادى، به كمك‌هاى اقتصادى‌خارجى براى حداقل 20 سال نياز دارند.(10)
د. نابرابرى اقتصادى و شكاف‌هاى اجتماعى: در كشورهاى قفقاز، قول‌هاى دولت‌ها براى آينده‌اى روشن، جهت توزيع مجدد ثروت و بالا بردن قدرت اقتصادى، انتظارات زيادى را در ميان گروه‌هاى نژادى و اجتماعى ايجاد كرده است. اگر به هر دليلى، اين قول‌ها محقق نشود و انتظارات اجتماعى بر آورده نشود، تنش‌هاى اجتماعى پديد خواهند آمد. اين مسئله در مورد كشور آذربايجان بيشتر صادق است؛ چون مردم اين كشور، به اجراى پروژه‌هاى نفت و گاز و كسب درآمدهاى كلان اميدوارند.(11)
ه. عدم وجود نهادهاى مدنى كارآ: نهادهاى مدنى به دليل ايفاى نقش واسطه‌اى، موجب كاهش يا از بين رفتن شكاف ميان مردم و نظام سياسى مى‌شوند. نهادهاى مدنى كارآ كه به خوبى قادر به انتقال تقاضا از پايين به بالا باشند و نقش مؤثرى را در جهت‌دهى و همسوسازى اين تقاضاها ايفا كنند، عناصر تعيين كننده‌اى در كنترل نظام‌هاى سياسى و نيز جلوگيرى از كاربرد ابزارهاى غيرقانونى براى بيان تقاضاها از سوى مردم خواهند بود. در منطقه قفقاز، طى يك دهه گذشته، به دليل سيطره نگرش‌هاى قومى و وجود تفكرات دوران كمونيستى ميان مسئولان اين كشورها و عدم تمايل دولت‌هاى محلى، نهادهاى مدنى مانند احزاب و سازمان‌هاى غيردولتى، هنوز نتوانسته‌اند به رشد و بلوغ لازم دست يابند، نقش قدرت‌هاى منطقه‌اى(روسيه)و همچنين فرامنطقه‌اى (ايالات متحده آمريكا،تركيه و اسرائيل)به عنوان عوامل ناامنى، در منطق قفقاز مؤثربوده كه اين مقاله مجال بحث از آن نيست.(12)

نتيجه گيرى:
تحليل و ارزيابى‌ها بيان‌گر آن است كه قفقاز جنوبى، در كنار دارا بودن اهميت استراتژيك، درگير يك بحران عميق سياسى و اقتصادى است. در صحنه سياسى، گرچه پيشرفت‌هايى در زمينه حاكميت دموكراسى صورت‌گرفته؛ ليكن آثار اقتدارگرايى همچنان در بسيارى عرصه‌هاى حيات سياسى سه كشور باقى است. خطر خشونت سياسى در قالب شورش، كودتا و ترورهاى سياسى هنوز از بين نرفته است. به دليل ضعف دولت‌ها، موسسات اجتماعى به اندازه‌اى توسعه نيافته است كه بتواند، نقش مسلط شخصيت‌ها را در سياست كاهش دهد. بى‌ثباتى، قلمروهاى بدون كنترل و فساد، موجب رشد جرايم سازمان‌يافته فراملى شده است.
مناقشات مسلحانه و فروپاشى اقتصادى موجب شده تا حداقل نيمى از جمعيت منطقه در فقر زندگى كنند. مراقبت‌هاى پزشكى، نظام آموزشى، به وضوح تحت تاثير معضلات اقتصادى قرار گرفته و استانداردهاى زندگى، به ميزان قابل ملاحظه‌يى نزول كرده است. فساد اقتصادى در تمامى حوزه‌ها رسوخ كرده و كاركرد دولت‌ها را در هر سه كشور به‌صورت جدى تحت تاثير قرار داده است. آن چه معضلات فوق را بيش از پيش تشديد كرده است، حضور، رقابت ميان بازيگران منطقه‌اى و فرامنطقه‌اى است كه درپى تحكيم موقعيت خود در كشورهاى قفقاز جنوبى، نه تنها به حل معضلات منطقه كمك نكرده، بلكه به بى‌ثباتى منطقه بيش از پيش دامن زده است.

پى‌نوشت‌ها:
1. امير احمدى، بهرام، " تهديدهاى امنيتى در قفقاز" فصلنامه مطالعات آسياى مركزى و قفقاز، وزارت امور خارجه، تهران، سال پنجم، دورة دوم، شماره 13، بهار 1375، ص 190.
2. محمود واعظى،(1380) "ميانجى‌گرى جمهورى اسلامى ايران در بحران‌هاى آسياى مركزى و قفقاز"،رساله منتشر شده دكترى روابط بين الملل، فصل سوم
3. (CIS).
4. فغانى، حجت ا...،(1378)، " گسترش ناتو به شرق : بررسى موضع گرجستان"، فصلنامه مطالعات آسياى مركزى‌و قفقاز، تهران: وزارت امور خارجه، سال هشتم، دوره سوم، شماره 26، ص 20
5. اميراحمدى بهرام،(1357) " تهديدهاى امنيتى در قفقاز" ، فصلنامه مطالعات آسياى مركزى و قفقاز، وزارت امور خارجه، تهران سال پنجم، دوره دوم ، شماره 13،ص 189.
6. آيدين مصطفى،(1380) "ريشه‌هاى داخلى بى‌ثباتى در آسياى مركزى و قفقاز"، فصلنامه مطالعات آسياى‌مركزى و قفقاز، وزارت امور خارجه، تهران، سال دهم، دوره سوم، شمارة 36، ص ص 4 - 163.
7. گلدنبرگ، سوزان، (1375)"بحران‌هاى قفقاز شمالى: غرور ملت‌هاى كوچك قفقاز و نابسامانى‌هاى دوران پس ازشوروى" ترجمه بهرام اميراحمدى. فصلنامه مطالعات آسياى مركزى و قفقاز، تهران، وزارت امور خارجه، سال پنجم، دورة دوم- شمارة 15، ص‌ص 358 - 355.
8. واعظى، محمود (1382)، "مناقشه قره‌باغ: ميراثى از چالش‌هاى قومى شوروى"، مجله‌آسياى مركزى و قفقاز، ويژنامه امنيت در قفقاز جنوبى - وزارت امور خارجه، تهران، سال يازدهم، دوره سوم، شماره 42، ص ص 40 - 15.
9. جلالى، محمدرضا(1373) "قفقاز و آسياى مركزى: ورود به صحنه و تركيب‌بندى مجدد فضاى ژئواستراتژيك"، فصلنامه مطالعات آسياى مركزى و قفقاز، سال سوم، دوره دوم، شماره 6، ص ص 119- 117.
10. Werner Gumpel ،(1994) Economic and Political Development in the " "Central Asia Turkish Republic، Eurasian Studies ، 1 : 2، pp . 40-43.
11. مؤسسه رند(1381) "اهداف و منافع غرب در منطقه خزر"، نقش قدرت‌هاى خارجى، مؤسسه مطالعات درياى خزر، تهران: مركز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ص ص 7 - 6.
12. واعظى، محمود(1382)،عوامل بى ثباتى در قفقاز و رويكردهاى امنيتى،معاونت پژوهش‌هاى سياست خارجى.

نام کتاب : پگاه حوزه نویسنده : دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم    جلد : 311  صفحه : 3
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست